زمان تقریبی مطالعه: 18 دقیقه

رشید یاسمی

رَشیدِ یاسَمی،   غلامرضا (1275-1330 ش/1896-1951 م)، ادیب، شاعر و محقق ادبی. او اصالتاً کرد، و خانواده‌اش وابسته به ایل گوران، در منطقۀ کرمانشاه بود. رشید در همین منطقه به دنیا آمد. خانوادۀ پدری و مادری او، هر دو آشنا به فرهنگ ایران بودند. پدرش، محمدولی خان میرپنج گورانی، مردی ادیب، شاعر، خوش‌نویس، نقاش و در‌عین‌حال، جنگاور بود که در 1322 ق/1904 م، بر‌اثر وبا، بدرود حیات گفت و جد مادری‌اش، محمدباقر میرزای خسروی، نویسندۀ داستان شمس و طغرا ست (رشید یاسمی، بیست‌و‌یک؛ «غلامرضا ... »، 389؛ ریاحی، 5؛ فلسفی، 3).

رشید تحصیلات ابتدایی خود را در میان عشایر و در کوهستانهای دالاهو در منطقۀ کرمانشاه، با معلم سرخانه، و یا در کرمانشاه با آموزگاران مدارس آن شهر به اتمام رساند و در این مرحله، علاوه‌بر یادگیری ادب فارسی، زبان فرانسه و عربی هم آموخت (رشید یاسمی، بیست‌و‌یک – بیست‌و‌دو؛ آرین‌پور،  3/ 138؛ فلسفی، همانجا؛ اسحاق،1/115).

رشید با خواندن داستانی از حسین دادگر (عدل‌الممالک)، انگیزه‌ای یافت که برای ادامۀ تحصیل، راهی تهران شود (رشید یاسمی، بیست‌و‌دو؛ آرین‌پور، نیز فلسفی، همانجاها). او در 1333 ق/1915 م، به تهران آمد و برای انجام مقصود خود، وارد یکی از مدارس معروف این شهر، یعنی مدرسۀ سن لوئی شد. رشید دورۀ متوسطۀ این مدرسه را در 3 سال به پایان برد. او در طول این مدت، در استفاده از دبیران مبرز این مدرسه و نیز استادان بزرگ تهران‌نشین، اقبالی بلند داشت. وی در مدرسۀ سن لوئی، با شاعری نازک‌اندیش، به نام نظام وفا، هم‌سخن شد که در کسوت معلمی، رشید را با ظرایف و دقایق شعر فارسی آشنا کرد. تأثیر نظام وفا بر اندیشۀ شعری رشید تا بدان پایه بود که او «بیدارشدن طبع خفتۀ خود را مرهون افسون بیان» این آموزگار دانسته است (ص بیست‌و‌دو- بیست‌و‌سه؛ آرین‌پور، همانجا؛ فلسفی،4). همچنین رشید در این مدت، از محضر چند تن دیگر از اندیشمندان بزرگ آن دوره که در تهران مقیم بودند، استفاده کرد؛ از‌جمله، میرزا طاهر تنکابنی (1242-1320 ش/1863-1941 م)، از فیلسوفان بنام مکتب تهران، ملا عباسعلی کیوان قزوینی (1277-1357 ق/1860- 1938 م)، از صوفیان مشهور این شهر، و میرزا احمد ادیب پیشاوری (1260- 1349 ق/1844-1930 م)، از شاعران و ادیبان بنام آن روزگار (ریاحی، همانجا؛ «غلامرضا»، 393).

رشید در 1292 ش/1913 م دورۀ متوسطه را در مدرسۀ سن لوئی به پایان برد و سپس به خدمات دولتی اشتغال ورزید و یک‌چند در وزارتخانه‌های فرهنگ و دارایی خدمت کرد. سپس سمت دبیری و مترجمی دفتر شاهنشاهی را عهده‌دار شد و سرانجام از آغاز تأسیس دانشگاه تهران، یعنی از 1312 ش به سمت استادی کرسی دانشگاه تهران در دانشکدۀ ادبیات و دانشسرای عالی برگزیده شد (ریاحی، 5؛ نفیسی، 359؛ آرین‌پور، 3/ 139؛ برای دیگر مناصب و فعالیتهای او، نک‍ : «اسناد ... »، بش‍‌ ).

تسلط رشید یاسمی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی سبب شد که از طرف دربار، به مأموریتهایی در خارج از کشور فرستاده شود؛ از‌جمله، او در سفر تحصیلی ولیعهد، محمدرضا پهلوی، به سویس مربی و سرپرست او بود («غلامرضا»،394) و یا در 1317 ش/ 1938 م، همراه نخست‌وزیر محمود جم، به مصر رفت تا مقدمات نامزدی و ازدواج فوزیه، دختر ملک فؤاد با محمدرضا پهلوی را فراهم کند. او در این سفر، به عضویت افتخاری فرهنگستان مصر نائل آمد (نیکو‌همت، 325).

اشتغال در دربار پهلوی و تدریس در دانشگاه تهران سبب نشد که رشید فعالیت خود را تنها محدود به این دو مرکز کند. وی در این زمان افزون‌بر زبانهای فرانسوی و انگلیسی، با زبان عربی نیز آشنایی کافی یافته، و خط و زبان پهلوی را هم همراه بهار و کسروی، در محضر هرتسفلد آموخته بود (همانجا؛ همایی، 2-3؛ آرین‌پور، همانجا؛ ریاحی،6). رشید به پشتوانۀ آشنایی با این زبانها و نیز اطلاعاتی که از ادب فارسی و فرهنگ ایرانی فراجمع آورده بود، با طیف وسیعی از ادیبان و عالمان دورۀ خود تماس برقرار کرد و به حشر‌و‌نشر با آنها پرداخت. از جملۀ این افراد می‌توان به ملک‌الشعرا بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی، رضا هنری، ابراهیم الفت، علی دشتی، رضا شهرزاد، نصرالله فلسفی، محمدرضا عشقی، یحیى ریحان، نسیم شمال (سید شرف‌الدین حسینی گیلانی)، علی‌اکبر دهخدا، مجتبى طباطبایی و مجتبى مینوی اشاره داشت (خلخالی، 180؛ آرین‌پور، همانجا؛ نفیسی، 79، 136، 360). نتیجۀ این هم‌نشینی، رشید را به‌سوی مجموعه‌ای از فعالیتهای ادبی، فرهنگی و علمی سوق داد که آرین‌پور نقطۀ اوج آنها را در فاصلۀ سالهای 1305-1320 ش می‌داند (همانجا). از جملۀ فعالیتهای رشید می‌توان به این موارد اشاره کرد:

1. همکاری با انجمنهای ادبی    

رشید با بیشتر انجمنهای ادبی تهران همکاری داشت. از قدیم‌ترین و مهم‌ترینِ این انجمنها، انجمن «دانشکده» است که نخست، «جرگۀ دانشوری» نامیده می‌شد. این انجمن توسط ملک‌الشعرا بهار در 1294 ش، با همکاری جمعی از ادیبان سال‌خورده و جوان مانند عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، نصرالله فلسفی، یحیى ریحان، رضا هنری، شاهزاده افسر، عبدالحسین تیمورتاش و خود رشید یاسمی تشکیل شده بود. اعضای این انجمن داعیۀ «تجدیدنظر در ادبیات ایران» را داشتند. آرین‌پور (3/ 139) معتقد است، جرگۀ دانشوری ابتدا توسط رشید، زمانی که در دربار مشغول به کار بود، پایه‌گذاری شد و سپس توسط بهار به دانشکده تغییر نام یافت (برای آگاهی بیشتر دربارۀ جرگۀ دانشوری، نک‍ : نفیسی،200). از دیگر محافلی که رشید به آنها پیوست، انجمن ادبی «حکیم نظامی»، با مدیریت وحید دستگردی و انجمن ادبی «ایران» بود (آرین‌پور، 2/430، 3/ 139؛ نفیسی، 359؛ ریاحی، 5؛ نیکوهمت، 325).

2. همکاری با نشریه‌های فرهنگی   

ارتباط رشید با انجمنهای ادبی، خود‌به‌خود، او را به‌سوی نوعی همکاری ادبی با مجلات فرهنگی پایتخت سوق داد؛ مجلاتی که برخی از آنها ارگان همان انجمنها به شمار می‌رفتند. از جملۀ این مجلات، می‌توان از دانشکده، ایران، نوبهار، آینده، تعلیم و تربیت، ارمغان، مهر و فرهنگستان نام برد (آرین‌پور، 3/139؛ صدر هاشمی، 1/ 119، 2/270، 3/ 68؛ فلسفی، 4). مجلۀ دانشکده یکی از این نشریات بود که به‌عنوان نخستین مجلۀ ادبی ایران در 1297 ش، به همت ملک‌الشعرا بهار آغاز به انتشار کرده بود. رشید در این مجله، مقالاتی با امضای «رشیدی کرمانشاهی»، با عنوان «انقلاب ادبی» درج می‌کرد. این مقالات که در مجله جایگاهی خاص داشت، از زبان فرانسوی ترجمه می‌شد و شرح احوال شاعران و ادیبان این زبان بود (آرین‌پور، همانجا؛ نیکوهمت، 280؛ فلسفی، همانجا). با تعطیلی مجلۀ دانشکده، رشید همکاری خود را با نشریات دیگر به‌ویژه شفق سرخ و شرق ادامه داد (نیکوهمت، 281؛ نفیسی،136). در‌این‌میان، رشید همکاری نزدیک‌تری با شفق سرخ داشت؛ نشریه‌ای که یک سال پس از کودتای رضا خان در تهران آغاز به کار کرده بود. او که با سردبیر این مجله، یعنی علی دشتی، پیش‌تر در کرمانشاه آشنا شده بود، ارتباط و رفاقت خود را در تهران، به شکل یک همکاری ادبی با مجله ادامه داد. رشید در این مجله به درج مقالاتی انتقادی می‌پرداخت و آثار معاصران را نقد می‌کرد (آرین‌پور، نیکوهمت، نفیسی، همانجاها). صاحب‌نظران، این مقالات را با صفاتی چون دل‌نشین، تازه و محققانه ستوده‌اند (نک‍ : افشار،1/246).

3. همکاری با فرهنگستان   

با افتتاح فرهنگستان اول در 1314 ش/1925 م، رشید در شمار نخستین کسانی بود که به عضویت این نهاد درآمد و حتى مدتی مدیریت انتشار ارگان رسمی این نهاد، یعنی نامۀ فرهنگستان را عهده‌دار شد (آرین‌پور، 3/140؛ نیکوهمت، 325؛ خلخالی، 181؛ ریاحی، همانجا؛ نفیسی، 359).

با عبور از دهۀ 1320 ش و آغاز سلطنت پهلوی دوم، رشید راهی چند سفر خارجی شد. ازآن‌جمله در 1322 ش، با علی‌اصغر حکمت و ابراهیم پورداود، برای بازدید از مؤسسات فرهنگی هند، به آن کشور رفت و در 1324 ش هم، برای مطالعات ادبی و فلسفی، به مدت دو سال در فرانسه اقامت گزید (نیکوهمت، ریاحی، همانجاها؛ «غلامرضا»، 394).

در اسفند 1327 ش، هنگامی‌که رشید در دانشکدۀ ادبیات، مشغول سخنرانی بود، دچار سکته شد. او را برای معالجه به اروپا فرستادند. پس از دو سال معالجۀ بی‌حاصل، به تهران بازگشت و سرانجام در اردیبهشت 1330، چند روزی پس از فوت یار و همدم قدیمی‌اش، ملک‌الشعرا بهار، درگذشت و همچون او در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد (ریاحی، 6؛ آرین‌پور، همانجا؛ تبرائیان، 195؛ «غلامرضا»، 395).

آثـار:   از رشید آثار منظوم و منثور بسیار با موضوعاتی چون ترجمۀ آثار ادبی اروپایی و نقد کتاب باقی مانده است. دربارۀ ارزش آثار رشید، نظریه‌های گوناگونی اظهار شده است. از‌جمله، افشار معتقد است که بسیاری از نوشته‌های او برای زمان خود گران‌قدر بود و تازگی داشت و چراغی فرا راه آیندگان قرار می‌داد (1/247). سروده‌های او به سبک قدیم، در میانۀ سبک خراسانی و عراقی، ولی با مضامین جدید بود که خود را از تکلفات و تصنعات دور می‌ساخت و با نازک‌بینی و پختگی شاعرانه، نتایجی حکمی و اخلاقی عرضه می‌کرد (صفا، 3/ 309؛ خلخالی، همانجا؛ «غلامرضا»،393-394). همچنین شاید بتوان نظر بهار در باب ترجمۀ رشید از تاریخ ادبیات ایران اثر ادوارد براون را نظری کلی در باب ترجمه‌های وی دانست. بهار از حسن ترجمۀ این اثر که «با دقت کامل در ادای مقصود مؤلف» انجام گرفته است، سخن می‌گوید و کوشش و دقت وی را شایان قدردانی می‌داند (1/340).

مآخذ   

آرین‌پور، یحیى، از نیما تا روزگار ما، تهران، 1374 ش؛ اسحاق، محمد، سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر، تهران، 1363 ش؛ «اسناد پروندۀ پرسنلی غلامرضا رشید یاسمی»، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی (ساکما)، موجود در کتابخانۀ ملی؛ افشار، ایرج، سواد و بیاض (مجموعه‌مقالات)، تهران، 1344 ش؛ بهار، محمدتقی، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1351 ش؛ تبرائیان، صفا، چهره‌هایی در خاک، تهران، 1382 ش؛ خلخالی، عبدالحمید، تذکرۀ شعرای معاصر ایران، تهران، 1333 ش؛ رشید یاسمی، غلامرضا، «چگونه شاعر و نویسنده شدم؟»، دیوان همو، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1336 ش؛ ریاحی، محمدامین، مقدمه بر دیوان رشید یاسمی به کوشش همو، تهران، 1336 ش؛ «غلامرضا رشید یاسمی»، وحید، تهران، 1351 ش، س 10، شم‍ 4؛ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، 1363 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، گنج سخن، تهران، ابن‌سینا؛ فلسفی، نصرالله، «مرگ رشید»، اطلاعات ماهانه، تهران، 1330 ش، س 4، شم‍ 3؛ نفیسی، سعید، خاطرات ادبی ... ، به کوشش علیرضا اعتصام، تهران، 1381 ش؛ نیکوهمت، احمد، «رشید یاسمی»، ارمغان، تهران، 1330 ش، شم‍ 6-7؛ همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر دیوان رشید یاسمی (نک‍ : هم‍ ، ریاحی).

علی میرانصاری

آراء و افکار و دیگر آثار   

رشید یاسمی در کنار زندگی ادبی و وظایف و مسئولیتهای کاری‌اش، در عرصه‌های مختلف فرهنگی ـ اجتماعی نیز فعالیت داشت، که با تدقیق در آنها می‌توان به آراء و افکار وی دست یافت:

1. تعلیم و تربیت   

نخستین شغل رشید یاسمی معلمی در مدرسۀ فرهنگ کرمانشاه بود. او سپس استاد دانشگاه شد و این شغل را تا آخر عمرش همچنان ادامه داد؛ اما دغدغه‌های معلمی رشید تنها در تدریس و آموزش محدود نمی‌شد. او در اغلب اشعار و مقالات و کتابهایش این دغدغه را انعکاس، و بیشتر از هر چیز به تعلیم و تربیت مردم اهمیت می‌داد. رکن اصلی تعلیم و تربیت در اندیشۀ او اخلاق‌مداری است. از نظر رشید یاسمی جامعه بدون رعایت اصول اخلاقی هرگز راه سعادت و پیشرفت را به خود نخواهد دید (برای آگاهی بیشتر از جایگاه اخلاقی در نظریۀ تعلیم و تربیت یاسمی، نک‍ : خلیلی، سراسر اثر). رشید در شمارۀ نخست مجلۀ تعلیم و تربیت از انتشارات وزارت معارف در 1304 ش، نگارش سلسله‌مقالاتی را با ‌عنوان «تعلیم و تربیت در ایران» آغاز کرد. او در این مقالات، ایران را سرزمین علم نامیده، و درکنار علم مادی، به علم روحی و معنوی یا تربیت هم توجه کرده است (شم‍ 1، ص6- 8). در شمارۀ دوم هم به تعلیم و تربیت در عصر ماد و هخامنشی و کتاب اوستا می‌پردازد (ص 1-3).

2. تاریخ‌نگاری   

رشید یاسمی مسئولیت تألیف بخشی از کتابهای درسی تاریخ در وزارت فرهنگ را بر عهده داشت. از‌این‌رو، تاریخ ایران را برای پایه‌های پنجم و ششم ابتدایی نوشت که بارها تجدید چاپ شد. این کتاب مفصل شرح تاریخ ایران از سلسلۀ ماد تا پهلوی بود (نک‍ : سراسر اثر؛ شوهانی،87). رشید یاسمی در این اثر روایت حاکم از ناسیونالیسم پهلوی را که مبتنی‌بر احیای تاریخ باستانی ایران، شاه‌محوری، تأکید بر مطالعۀ شاهنامۀ فردوسی، دولت متمرکز، دین زردشتی و ضدیت با اعراب بود، بازتاب می‌داد (نک‍ : ص 11، 25-36). وی همچنین در 1316 ش رسالۀ دکتری خود را با عنوان آیین نگارش تاریخ با تقریظ بدیع‌الزمان فروزانفر منتشر کرد که از آن به‌عنوان نخستین رساله در تاریخ‌پژوهی و روش تحقیق در تاریخ یاد شده است (شوهانی، 88؛ برای آگاهی بیشتر از محتوای این کتاب، نک‍ : سمیعی، 617-625؛ شوهانی، 88-94).

رشید یاسمی در حوزۀ تاریخ ادبیات هم فعال بود و نخستین محقق ایرانی بود که با نگارش ذیلی بر تاریخ ادبیات ادوارد براون، مقدمات نگارش تاریخ ادبیات ایران توسط ایرانیان را فراهم کرد و بعدها آن را در کتابی مستقل با عنوان ادبیات معاصر در 1316 ش به چاپ رساند. رشید همچنین کتابهای دیگری را در زمینۀ تاریخ تألیف و ترجمه کرد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). با‌ وجود نقش مهم رشید یاسمی در تاریخ‌نگاری، و مقام بلند او در تاریخ‌پژوهی، امروزه کمتر از او به این صفت یاد می‌شود و به‌قول رعدی آذرخشی «فراموشی تأسف‌باری بر نام و خاطرۀ او سایه افکنده است» (نک‍ : شوهانی، 86).

3. فرهنگ مردم (فولکلور)

یکی از فعالیتهای کمتر شناخته‌شدۀ رشید یاسمی، تلاش او برای گردآوری فولکلور مردم ایران است. افزون‌بر بهره‌بردن از فرهنگ مردم در بیشتر آثارش، چند سخنرانی و یادداشت مستقل هم دربارۀ فرهنگ مردم دارد که از ارزش علمی و کاربردی بسیاری برخوردارند. در سال 1315 ش که وزارت معارف کمیسیونی تخصصی را با عنوان «کمیسیون جمع‌آوری لغات و افسانه‌های محلی و ترانه‌ها و رسوم و عادات» تشکیل داد، رشید یاسمی از اعضای اصلی و سخنران نشست تخصصی آن بود (دالوند، 13-16). او نخستین کسی است که در یک سخنرانی عمومی و نیز در مقاله‌ای در نشریۀ تعلیم و تربیت در همان سال، اصطلاح فرهنگ عامه را به‌جای فولکلور به کار برد (رشید یاسمی، «در باب ... »، 86-93؛ دالوند،16- 18). او فولکلور را علمی جدید و بی‌سابقه می‌داند که «مبادی و مسائل آن از تودۀ خلق گرفته می‌شود» و آن را به دو بخش آثار مادی و آثار معنوی تقسیم می‌کند (همانجاها). رشید یاسمی افزون‌بر تعریف قلمرو و مفاهیم فولکلور، به رده‌بندی مفاهیم یاد‌شده می‌پردازد. رده‌بندی پیشنهادی رشید یاسمی نخستین رده‌بندی ایرانی موجود در این زمینه است که 10 سال زودتر از صادق هدایت ارائه شده است (همو، 18). این رده‌بندی و جنبش فرهنگی ارزشمند او برای گردآوری فرهنگ مردم ایران، زودگذر بود و چندان مورد توجه دولت و شاگردان و پیروان او قرار نگرفت (همانجا).

رشید یاسمی همچنین عضو کمیسیون شورای عالی معارف به ریاست محمدعلی فروغی بود که در 1316 ش اساسنامۀ مؤسسۀ مردم‌شناسی را تصویب کرد (همو،26).

4. ایرانیت و وحدت ملی   

رشید یاسمی هر‌چند مانند محمود افشار و دیگر اندیشمندان مباحث زیادی در حوزۀ ایرانیت و وحدت ملی دارد و در مجلۀ آیندۀ افشار هم قلم زده است، نسبت به آنان کمتر شناخته‌شده است (قمری، 105- 109). او چنان‌که گفته شد، در همۀ رویدادهای دورۀ خود از تألیف کتابهای درسی، انجمنهای ملی، جشن هزارۀ فردوسی، فرهنگستان و مانند آن حضور داشت و از مدافعان ناسیونالیسم پهلوی بود. از نظر رشید هر‌چند وحدت زبان، نژاد، خون، حکومت و دین از ارکان ملیت‌اند، اما برای شکل‌دهی و ساختن ملت کافی نمی‌باشند، زیرا «استوارترین ستون ملیت، وحدت سرگذشت تاریخی است که با سایر ارکان ... دست‌به‌دست هم داده، معنی ملیت را تمام می‌کند». به باور او، سرگذشت تاریخیِ مشترک سبب ایجاد عادات، خلقیات و افکار مشترک و به‌تبع آن رفتار و اعمال مشترک خواهد شد و این هم سبب وحدت ظاهر و باطن انسانها و تشکیل ملت می‌شود (نک‍ : «ادبیات ... »، 7، کرد ... ، 139-145). رشید یاسمی با مبنا‌قرار‌دادن این تعریف از ملیت، ملیت کرد (اکراد) را جدای از دیگر ایرانیان نمی‌داند و معتقد است که حتى اگر کردها با دیگر ایرانیان دارای اشتراک نژادی، خونی، زبانی، حکومتی و مذهبی نباشند، باز جزو ملت ایران محسوب می‌شوند، «زیرا در اصل عمدۀ ملیت با ایرانیان اشتراک دارند و آن وحدت احساسات و میول است که نتیجۀ شرکت در سرگذشت تاریخی است» (همان، 145).

رشید یاسمی در چهارچوب چنین برداشتی از ملت است (برای آگاهی بیشتر از دیدگاه رشید یاسمی دربارۀ ملت، نک‍ : قمری، سراسر اثر)، که نام کتاب خود را کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او گذاشته است. وی در این کتاب که به توصیۀ وزارت فرهنگ در دورۀ رضا شاه نوشته است، هدف خویش از نگارش آن را بررسی کیفیت ارتباط و پیوستگی نژادی و ملی خلل‌ناپذیر کرد با ایران می‌خواند (نک‍ : ص 209). او در این اثر ضمن نقد دیدگاههایی که کرد را از اخلاف عرب یا گوتی و لولوبی و مانند آن می‌پندارند، تبار کرد را آریایی و ایرانی می‌داند و بر این باور است که تاریخ کرد از ایران آغاز می‌شود. او ایران را «کانون نژادی کرد» می‌خواند و می‌نویسد: «کرد یکی از شاخه‌های درخت کهن‌سال برومند نژاد ایرانی است». او کردستان را میدانی می‌دانست که خون ایرانیان قدیم و جدید در آنجا و برای آنجا ریخته شده است (ص 7- 8، 13-14). با وجوداین، آنچه که دیدگاه رشید یاسمی را از ملی‌گرایان دیگری مانند محمود افشار متفاوت می‌کند، بسنده‌کردن او به تقویت بنیادهای نظری پیوستگی کردها به ایران است؛ در‌حالی‌که افشار بیشتر به اقدامات عملی نظر داشت و خواستار دخالت دولت برای یکسان‌سازی زبانی و فرهنگی، و پایان‌دادن به تفاوتهای موجود بود (قمری،116).

رشید یاسمی کرد را جدای از ایران نمی‌دانست که استفادۀ دولت از زور برای تغییر زبان و فرهنگ آن را تجویز کند؛ بالاتر از آن، او ایران را در ‌اساس دارای هویت کردی می‌پنداشت. رشید یاسمی برخلاف جو غالب زمانه که آغاز تاریخ ایران را از هخامنشیان می‌دانست، سرآغاز تاریخ ایران را از ماد و انقلاب مادی علیه آشور می‌داند و هم‌زمان مادها را هم کرد می‌خواند (همان، 7- 8، 165). رشید یاسمی کل تاریخ ایران باستان را با کرد پیوند می‌داد و از نقش کردها در «حصول پیشرفتهای دول ایران در فتح نینوا و غلبه بر یونان و دفع رومیان و حمایت از مدائن و جلوگیری از مهاجمان عرب ... و برافراشتن پرچم کامیابی بر قصور نینوا و بابل و ممفیس» سخن می‌گفت (همان، 9-10). او نخستین پژوهشگر دورۀ معاصر است که نظریۀ کرد‌بودن ساسانیان را مطرح کرد و بیش از هر کسی بر این موضوع تأکید نمود (همان، 165-171).

دیگر آثار

الف ـ تألیف   

تألیفات و به‌تبع آن، ترجمه و تصحیح رشید یاسمی بیشتر مربوط به دورۀ رضا شاه بوده است و این را سال‌شمار تألیفات او به‌خوبی نشان می‌دهند. مهم‌ترین تألیفات و تحقیقات او عبارت‌اند از: احوال ابن‌یمین، 1303 ش؛ تتبع و انتقاد احوال سلمان ساوجی، 1303 ش؛ قانون اخلاق، 1307 ش؛ تاریخ مختصر ایران (برای تدریس در مدارس ابتدایی و متوسطه)، 1308 ش؛ تاریخ ملل و نحل، 1315 ش؛ آیین نگارش تاریخ، 1316 ش؛ ادبیات معاصر (ذیل ترجمۀ جلد چهارم تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون)، 1316 ش؛ پرورش افکار به وسیلۀ کلیات تاریخ؛ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، 1319 ش؛ دیوان اشعار؛ تاریخ مختصر ایران.

برخی کتابهای رشید یاسمی هم حاصل همکاری مشترک او و دیگر پژوهشگران است؛ برای نمونه، می‌توان به دستور پنج استاد، همراه با عبدالعظیم قریب، بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال‌الدین همایی؛ دستور زبان فارسی، برای دبیرستانها (3 جلد)، و فارسی برای دبیرستانها (3 جلد) اشاره کرد (اتحاد، 3/374-375؛ «در زندگی ... »، شش- هفت؛ «اسناد ... »، بش‍‌ ).

ب ـ تصحیح، گزینش و گردآوری

رشید یاسمی در حوزۀ تصحیح، گزینش و گردآوری برخی متون کهن هم فعال بوده است که از میان آنها می‌توان به تصحیح دیوان محمدباقر میرزا خسروی کرمانشاهی (1303 ش)، اندرزنامۀ اسدی طوسی (1304 ش)، نصایح فردوسی (1306 ش)، دوبیتیهای باباطاهر عریان (1306 ش)، سلامان و ابسال جامی (1306 ش)، دیوان هاتف اصفهانی (1307 ش)، دیوان مسعود ‌سعد سلمان (1318 ش) و گزینش و تدوین اشعار گزیدۀ فرخی سیستانی، برای دانش‌آموزان دبیرستانی (تهران، 1319 ش)، اشعار گزیدۀ مسعود سعد سلمان، برای دانش‌آموزان دبیرستانی (تهران، 1319 ش) و فهرست مطبوعات (صورت جراید) اشاره کرد (همانجاها).

ج ـ ترجمه

یک وجه دیگر از زندگی علمی رشید یاسمی ترجمۀ آثار مختلف از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و پهلوی است. وی بیش از هر زبان دیگری از فرانسوی ترجمه کرده است؛ آثاری که وی از این زبان ترجمه کرده، عبارت‌اند از: تاریخ قرن هیجدهم: انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، از آلبر ماله و ژول ایزاک، 1310 ش؛ تاریخچۀ نادر شاه، اثر مینورسکی، تهران، 1313 ش؛ ایران در زمان ساسانیان، از آرتور کریستن‌سن، 1317 ش؛ آثار ایران: از قصر شیرین به طوس؛ رمان شاگرد (دیسیپل)، اثر پل شارل بورژه؛ دوستی، از امیل فاگه؛ فلیسی، اثر کنتس دوسگور. همچنین، او کتابهای چنگیز خان، اثر هارولد لمب، 1313 ش؛ مقام ایران در تاریخ اسلام، اثر مارگلیوث؛ آیین دوست‌یابی، از دیل کارنگی، 1320 ش؛ اندرزهای اپیکتتوس حکیم، 1312 ش؛ و تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون (از صفویه تا عصر حاضر) را که البته ناتمام ماند، از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده است.

یاسمی در ترجمۀ متون پهلوی هم فعال بود. او که زبان پهلوی را از هرتسفلد فرا گرفته بود، رساله‌های اندرز اوشنر داناک، اندرز آذرباد مهراسپندان و ارداویراف‌نامه را از این زبان به فارسی ترجمه کرد که نخستین آشنایی ایرانیها با زبان پهلوی از طریق آنها صورت گرفت (افشار، 304).

مآخذ

اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران  معاصر ایران، تهران، 1384 ش؛ «اسناد پروندۀ پرسنلی غلامرضا رشید یاسمی»، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی (ساکما)، موجود در کتابخانۀ ملی؛ افشار، ایرج، «هفت‌خوان رسیدن به ایران باستان»، بخارا، تهران، 1388 ش، شم‍ 70؛ خلیلی، مریم و فراست پیروزی‌نژاد، «تعلیم و تربیت در آثار رشید یاسمی»، ادبیات تعلیمی، تهران، 1391 ش، س4، شم‍ 16؛ دالوند، حمیدرضا، «تاریخ پژوهشهای فرهنگ مردم در ایران»، فرهنگ مردم، تهران، 1386 ش، شم‍ 21-22؛ «در زندگی و آثار رشید یاسمی»، دیوان رشید یاسمی، تهران، 1362 ش؛ رشید یاسمی، غلامرضا، ادبیات معاصر، تهران، 1352 ش؛ همو، «ادبیات ملی»، آینده، تهران، 1306 ش، شم‍ 23؛ همو، تاریخ ایران، تهران، 1315 ش؛ همو، «تعلیم و تربیت در ایران»، تعلیم و تربیت، تهران، 1304 ش، س 1، شم‍ 1-2؛ همو، «در باب فولکلور»، همان، 1315 ش، س 6، شم‍ 1؛ همو، کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، تهران، ابن‌سینا؛ سمیعی گیلانی، احمد، «در آیین نگارش»، مقاله‌ها و رساله‌ها، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریا‌گشت، تهران، 1373 ش؛ شوهانی، سیاوش، «نخستین رساله در تاریخ‌پژوهی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تهران، 1390 ش، شم‍ 156؛ قمری (قنبری)، داریوش، «بررسی مقایسه‌ای هویت ملی از دیدگاه محمود افشار و رشید یاسمی»، مطالعات ملی، تهران، 1382 ش، شم‍ 15.

اسماعیل شمس

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.